من و یه عکس به یادموندنی 13به دری
ظهر 13 به در 95 . سیزده به در 95 . منظره پشت خونه-باغمون . مقابل نسیم و زیرِ نم نم ملایم بارون . هوا توپ 2نفره و من طبقِ معمول 1نفره
من در باغ گردو و آلبالو
در عین حال که زندگیمو خیلی دوست دارم همیشه شادم و میخندم احساس میکنم هیچ تعلقی به این دنیا ندارم و با وجدانی پاک و خاطری آسوده هرلحظه آماده رفتنم .
من و مادر بی نظیرم ( سرکار خانم قنبری , بازنشسته و مدیر مدرسه دخترانه غیرانتفاعی سما ، مشکینی ، عفاف و هدف ورامین )
این مادر محکم ترین تکیه گاه منه . 40ساله که مدیر مدارس و دبیرستان های استان تهران و شهر ورامین هستند . اوایل خدمتشون از نظامیان شاهنشاهی بودند ( سپاه دانش ) . 11سال پیش (سال85) بازنشسته شدند ولی هنوز دارن به فعالیتشون بعنوان مؤسس و مدیر ادامه میدن . کارشناس ادبیات هستند و تخصص اصلیشون ادبیات فارسی و علوم اجتماعیه . درکنار مدیریت علاقه زیادی به تدریس دروسی مثل ادبیات فارسی ، علوم اجتماعی ، تاریخ و جغرافی دارند و در این زمینه هم فعالن . من اکثر پیشرفتامو مدیون پدرومادرم هستم که بستر رو برای پیشرفتم فراهم کردند . ( مخصوصاً همین مادر بی نظیرم )
عکسِ شخصی من با پشت زمینه درخت های گردو
اوایل تابستان95 , نزدیک غروب آفتاب .
من و حسی خاص در دهه اول تیرماه...!
تیرماه برام جزء ماههای خاصه . در این ماه اتفاقات خاصی افتاده . فقط خودم میدونم . چیز بیشتری نمیتونم بگم , جز افسوس افسوس و صد افسوس!!!
Engineer Roozbeh Farhang , EngineerRoozbehFarhang , Mohandes Farhang , Mohandes Roozbeh Farhang , Mohandes_Roozbeh_Farhang مهندس روزبه فرهنگ , روزبه فرهنگ , مهندس فرهنگ ,, MohandesRoozbehFarhang , Mohandes_Farhang , Engineer_Farhang , Roozbeh_Farhang , Engineer_Roozbeh_Farhang , MohandesFarhang , RoozbehFarhang Roozbeh Farhang , Roozbeh_Farhang , Engineer Farhang , EngineerFarhang
کلمات کلیدی: